زند گي چيست؟

۵۰۴ بازديد

 

زندگي زيباست

زندگي آتشگهي ديرينه پا برجاست

گر بيفروزيش رقص شعله اش پيداست

ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست.

 

زندگي زيباست

زندگي آتشگهي ديرينه پا برجاست

گر بيفروزيش رقص شعله اش پيداست

ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست.

 

كاش مي دانستي در سحرگاه يكي صبح بهار همچو خورشيد جهان را ديدن به تن خسته شب آب سحر پاشيدن وندر آن شوكت باغ و گل و ريحان ديدن سوسن و ياسمن و سنبل و نسرين چيدن چه صفايي دارد. كاش مي دانستي زندگي با همه وسعت خويش محفل ساكت غم خوردن نيست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نيست زندگي جنبش و جاري شدن است. زندگي كوشش و راهي شدن است از تماشاگه اغاز حيات تا به جايي كه خدا مي داند.

 

زندگي مانند رودخانه‌ا ي جاري است كه مي ‌رود و به پشت سرش نگاهي نمي ‌اندازد. هر مقدار كه مي ‌رود ديگر برنمي گردد. هر مقدار به سن ما افزوده مي ‌شود از عمر ما كاسته مي ‌شود. پس بياييم گلي زيبا در زندگي بكاريم تا از بوي خوش آن ديگران بهره‌مند گردند و ما نيز خاطره و يادگاري براي بازماندگان بگذاريم.

 }زندگي شايد آن لحظه ي مسدودي است كه نگاه من در ني ني چشمان تو خود را ويران مي  سازد و در اين حسي است كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آمي خت در اتاقي كه به اندازه يك تنهاييست

دل من كه به اندازه يك عشق است

به بهانه هاي ساده ي خوشبختي خود مي  نگرد

به زوال زيباي گلها در گلدان

به نهالي كه تو در باغچه خانه ي مان كاشته اي

و به آواز قناري ها

كه به اندازه يك پنجره مي  خوانند. فروغ فرخ زاد{

 

زندگي روديست كه از دهكده ي غم مي گذرد.

زندگي زيباست اي زيبا پسند

زنده انديشان به زيبايي رستد

آنقدر زيباست ين بي بازگشت

كز برايش مي توان از جان گذشت.

بهتر زندگي كنيم

هرگز نمي ‌توان به كسي احساس عشق و دوست داشتني بودن را هديه كرد مگر آنكه او ظرفيت پذيرش، قابليت و توانايي عشق ورزيدن به خودش را داشته باشد.

انساني كه خود را دوست ندارد و به خويش عشق نمي ‌ورزد، عشق ما را نيز احساس نخواهد نمود.

 

زندگي هديه ايست از سوي خدا

زندگي مانند امانتي است به ما كه بايد با شناخت سفارشات حضرت حق و براي بهتر زيستن تلاش نموده و آن را در قالب فايل اعمال به صاحب اصلي برگردانيم كه سهم ما از آن عاقبت به خيري و جاودانه بودن درجهان ابدي باشد.

بهتر زندگي كنيم!

هنگامي  كه وقت و انرژي خود را صرف اين مي ‌نمائيم كه همه چيز در بيرون از ما عالي و خوب باشد، در حقيقت توان خود را در سمت و سويي اشتباه متمركز نموده‌ايم. براي رسيدن به خوشبختي واقعي بجاي پرداختن به خلق ثبات و آرامش در پيرامون اين ثبات و آرامش را در درون بايد جويا شد اين اولين راز بهتر زيستن است.

 

زندگي يعني هياهو، زندگي يعني تكاپو، زندگي يعني شب نو، روز نو، انديشه نو

زندگي يعني غم نو، حسرت نو، بيشه نو. زندگي بايد سراسر تكان و تازگي باشد. زندگي بايد يك كلام، حتي يك نفس ز جنبش وا نماند. گرچه اين جنبش براي مقصدي بيهوده باشد . . . زندگي همچنان آب است، آب اگر راكد بماند، چهره اش افسرده باشد . . . .

بهتر زندگي كنيم!

ممكن است شخصي در اقيانوس عشق‌مان شنا نمايد اما هرگز نبايد از ياد برد كه اقيانوس از آن ماست. پس بايد به خود احترام گذاشت و خود را دوست بداريم فرآيند تغيير و پيشرفت در زندگي را ارج بنهيم چرا كه اين گرامي داشت و بزرگداشت حقيقت وجودي و هويت واقعي ماست كه راه عشق را در وجودمان هموار مي ‌كند. بنابراين ما خود عشق هستيم.

 

 

زندگي يعني جاري شدن و به درياي ابديت پيوستن. زندگي يعني تلاش براي به هدف رسيدن.

زندگي معناي خوب بودن است. زندگي نام نيك ازخود نهادن است. زندگي آبشار لحظه هاست.

زندگي يادگار قصه هاست. زندگي سرشار از خوبيهاست. زندگي . . .

 

دو راه براي زندگي كردن وجود دارد: اول اينكه فكر كنيد همه چيز يك معجزه است

دوم فكر كنيد هيچ چيز معجزه نيست. آلبرت انيشتين.

بهتر زندگي كنيم!

وابستگي به هر چيزي‏ استيصال و بي‌نوايي به همراه مي ‌آورد.

وابسته شدن‏ ضد زندگي كردن است. وابستگي‏ ايجاد سد و مانع در مقابل هرگونه تغيير و دگرگوني است. زندگي تغيير مداوم را مي ‌طلبد در صورتي كه جلوي اين تغيير را بگيريم در حقيقت جلوي پويش زندگي را گرفته ‌ايم.

 

هميشه سعي كنيد درسهايي كه از زندگي مي آموزيد اينها باشد:

آنچه روي ميدهد چندان مهم نيست، مهم كاري است كه هنگام روبرو شدن با آن اتفاق انجام مي دهيم. تو بايد هميشه به افرادي كه دوستشان داري عشق بورزي زيرا شايد امروز آخرين باري باشد كه آنها را مي بيني. تو با بهترين دوستت مي تواني بهترين كارها را انجام دهي و يا هيچ كاري انجام ندهي و بهترين لحظات را با هم داشته باشيد.

گاهي اوقات از كساني كه انتظار داري در هنگام شكست تو را ياري كنند سخت ترين ضربه را خواهي خورد. گاهي اوقات حق داري كه عصباني باشي اما اين حق را نداري كه ظالم و ستمكار باشي. هر چقدر كه اتفاقات بد بيفتد و يا امروز روز بدي باشد زندگي مي گذرد و فردا روز بهتري خواهد بود.

زنده بودن با زندگي كردن بسيار متفاوت است.

زندگي هرازگاهي يك شانس دومي جلوي پايت مي گذارد.

هر گاه با دل ذلال و روشن تصميم بگيري تصميمت درست خواهد بود.

حتي وقتي در بيماري و رنج به سد مي بري تنها تو نيستي.

مردم آنچه را كه تو در حق آنها انجام داده اي و يا از تو شنيده اند فراموش مي كنند، اما هرگز احساسي را كه در دلشان بر انگيخته اي فراموش نمي كنند.

براي يافتن آنچه كه هميشه در آرزويش هستي هيچ وقت دير نيست . . .

 

زندگي نامه شقايق چيست؟  رايت خون به دوش وقت سحر

زندگي را سپرده در ره عشق  به كف باد و هر چه باداباد.

زندگي معلم بي رحمي است اول امتحان مي گيرد و سپس مي اموزد.

زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست، هر كسي نغمه خود خواند وازصحنه رود صحنه پيوسته به جاست، خرم ان نغمه كه مردم بسپارند به ياد.

زندگي رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.

آنكسي كه از رنج زندگي بترسد، از ترس در رنج خواهد بود.

اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم.

 " زندگي پديده اي ايستا نيست. تنها دو گروه نمي  توانند افكار خود را عوض كنند:

ديوانگان بيمارستان و مردگان گورستان ".

 

 

از آن زمان كه اولين زنگ زندگي از ناقوس ساعت به گوش انسان رسيد و پا به عرصه ي خاكي گذاشت و خود را در ميان گل هاي سپيد و سياه زمين ديد. از آن زمان كه فهميد طلوع شوق و غروب غم دارد. از ان زمان كه فهميد درخت بدون ريشه پا بر جا نخواهد ماند، بام بدون ستون نمي ايستد و آسمان نيز داراي ستون هاي نامرئي است. از آن زمان كه حلقه هاي زنجير هاي زندگي را دريافت احساس كمبود كرد، كمبود چيزي كه بدون آن پا بر جا ماندن بر روي ماسه هاي نرم، استوار بودن در برابر ضربه هاي سهمگين امواج پر تلاطم دريا و بدوش كشيدن كوله بار سنگين زندگي امكان پذير نبود. بلي!

او چيزي كم داشت و آن كسي بود كه همانند ريسماني براي نجات، پلي براي رسيدن به قله ي سعادت و مرهم آلامهاي او باشد. او كسي را مي خواست تادارويي باشد براي دردها و صندوقچه اي براي كتاب قصه هاي غصه هايش. او كسي را مي خواست كه معراجي باشد براي عروجش و شمسه اي براي شب هاي تنهايي اش

آري اين ياقوت آتشين نامي جز "دوست"بر خود نگرفت.

 

زندگي چيدن سيبي است كه بايد چيد و رفت

زندگي تكرار پاييز است كه بايد ديد و رفت

زندگي رودي است جاري هر كه آمد

كوزه اي شادمان پر كرد و مشتي آب نوشيد و رفت

قاصد هم، اين كولي خانه به دوش

روزگار كوچه گرديهاي خود را زندگي نامي د و رفت.

بهتر زندگي كنيم!

عشق چون بر سر بتابد گدازنده مي ‌شويم و آنگاه دل است كه مي ‌شكافد و جان است كه مي ‌تابد و ظلمت است كه با دستپاچگي مي ‌گريزد. عشق ديوانه‌ مي ‌كند. سلسله بندها را مي گسلد و آنگاه لايق خانه‌ي وجود مي ‌شود و در اين زمان است كه از طرب آكنده مي ‌شويم‏. شمع مي ‌شويم، روشن مي ‌شويم و آنگاه‏، دود پراكنده مي ‌شويم.

 

زندگي چيست؟  خون دل خوردن اولش رنج و اخرش مردن . . .

زندگي چيست؟  زندگي يعني، شروع از هيچ براي رسيدن به اوج، پس بايد مراقبت كرد تا با سنگهاي غفلت نلغزيد و بايد با دستگيره ي احتياط حركت كرد. زندگي پر از تلخي و شيريني استاگر لحظه اي شاد هستي چند لحظه بعد غم مي آيد سراغت فاصله ي بين غم و شادي بسيار كم است پس تا مي توانيم بايد از، فرصتهايش استفاده كنيم. دوستي به سان گل سرخي است كه با لحظه هاي غفلت پژمرده مي شود.

زندگي هميشه بهار نيست گاهي ابر خزان بر آن سايه ي مرگ مي افكند و دست بي وفاي روزگار باوفاترين ياران را از هم جدا مي كند و اين فقط دشت شقايق ها تا ابد مهربان، مي مانند. فقط پرستوها هستند كه پس از بازگشت از كوچ آشيانه ي ويران شده ي خود را از نو مي سازند.

 

زندگي زيباست اما نه به زيبايي حقيقت

حقيقت تلخ است اما نه به تلخي انتظار

و انتظار سخت است اما نه به سختي جدايي، جدايي، جدايي

بزرگترين شكست در زندگي فرار از حقيقت است.

كاش مي شد عشق را تفسير كرد

دانه هاي اشك را تكثير كرد.

رسم زندگي اين است روزي كسي را دوست داري و روز بعد تنهايي به همي ن سادگي او رفته است و همه چيز تمام شده مثل يك مهماني كه به آخر مي  رسد و تو به حال خود رها مي  شوي چرا غمگيني؟  اين رسم زندگيست پس تنها آواز بخوان.

 

خدايا به من چگونه زيستن را بياموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

زندگي قصه پر غصه يك زنداني است كه به حبس ابدي محكوم است.

زندگي بازي يك شطرنج است كه در آن انسانها لحظه اي كيشت و به آخر نرسيده مات اند . . .

زندگي چيست؟  پرسشي بي پاسخ؟  يا كه آيا سفري است از بهاران به خزان؟ 

پاسخش هرچه كه هست؛ زندگي در نظر من زردي برگ درختي است كه در غربت غمبار خزان

چشم مي  بندد ز همه خاطره ها و همي  نرم و سبك با نسيم خنكي رقص كنان

رو به سوي ابديت سفر آغاز كند و به تكرار بگويد: دل ما رفت ولي سبزي دلهامان هست.

تا زماني كه به پايان برسد اين سفر بي برگشت . . . . و بدانگاه زير پاي كودكي بي پروا

با صداي خش خشي درد آلود آخرين صحبت خود را به من و تو مي  گويد:

)كه شما هم برگيد ( و به پايان مي  رسد سبزي تان پس چه خوب است كه يادي ز شما سبز بماند در دل سبز بهارستانها.

 

زندگي مثل پيانو است. دكمه هاي سفيد براي شادي ها و دكمه هاي سياه براي غمها اما وقتي مي توان آهنگ زيبايي نواخت كه دكمه هاي سياه و سفيد را با هم فشار دهي!.

زندگي يك پديده جدي نيست. اگر آن را جدي بگيري، در واقع از كَفَش مي دهي. درك زندگي تنها از طريق خنده ممكن است.

زندگي عرصه يكتاي هنرمندي ماست هركسي نغمه خود خواند و از صحنه رود. صحنه پيوسته به جاست. اي خوش آن نغمه كه مردم بسپارند به ياد.

زندگي شايد همي ن باشد يك فريب ساده و كوچك

آن هم از دست عزيزي كه تو دنيا را بجز با او و براي او نمي  خواهي.

من گمانم زندگي بايد همي ن باشد.

 

زندگي

زندگي يعني گذشتن از پستي و بلنديها و كسي در زندگي موفق هست كه به سلامت از اين پستي و بلنديها بگذرد.

زندگي يعني با هم تفاهم داشتن، به هم عشق ورزيدن.

زندگي يعني شكيبايي بردباري

زندگي همانند سفري است درازو پر از آه و درد پر از شادي و شعف.

زندگي يعهني پرواز به سوي خوشبختي

زندگي سبد گل است آن رابه ديگران نيز هديه كنيم

 زندگي مبادله عواطف است

زندگي سفر است پس بياييد همسفران خوبي براي ديگران باشيم

زندگي ساعت خوش با هم بودن است

زندگي آب روان است پس بياييد آب را گل نكنيم

زندگي رودخانه اي است پر پيچ و خم كه در مسيري به سوي خشكي مي  رود و در مسيري به اقيانوس بيكران.

زندگي گذرگاه پر پيچ و خم ناكامي  ها و مرارت ها و زماني مسير خوشبختيها است

در زندگي براي رسيدن به خوشبختي بايد همانند كوه استوار بود

در زندگي براي رسيدن به خوشبختي بايد از هفت خوان سختيها عبور كرد.

 

 

اگر با زندگي بجنگيد، همي شه بازنده مي شويد. منتظر نمانيد تا روزي حسرت زندگي دوباره تان را بخوريد.

زندگي يك تداوم بي نهايت اكنون هاست. ماموريت شما در زندگي " بي مشكل زيستن " نيست "با انگيزه زيستن " است.

زندگي مي دان نبرد شايستگي است. هر روز به تنهايي يك عمر است.

زندگي در تعادل بودن است.

دو درس زندگي . . .

همي شه دو درس را در زندگي خود به ياد داشته باشيد:

۱ جسارت در بيان عقيده

۲ جرأت در پذيرش اشتباه.

بهتر زندگي كنيم!

هنگامي  كه احساس مي كنيم كه چيزي در زندگي‌مان همه‌ي آنچيزهايي كه تاكنون ساخته‌ايم دچار تحول كرده، اشتباه نمي كنيم.

اين همان باد تغيير است كه وزيدن گرفته؛ مي ‌توانيم صدايش را بشنويم كه زمزمه مي كند:‌وقت آن رسيده كه با شادماني بيشتر و درد و رنجي كمتر مواجه شوي. وقت آن رسيده كه آزاد و رها از ترس باشي. وقت آن رسيده كه خويشتن خود را به ياد آري.

 

زندگي چين پيشاني پدر

زندگي گيسوان سپيد مادر

زندگي بوي عطر چادر نماز مادربزرگ

زندگي كمر خمي ده پدر بزرگ

زندگي بوي كاهگل ديوار روستا

و زندگي . . . خنده آدما به تكرار زندگي . . . .

مرگ از زندگي پرسيد: اين چه حكمتي است كه باعث مي  شود تو شيرين ومن تلخ جلوه كنم؟  

زندگي لبخندي زد و گفت: دروغ هايي كه در من نهفته است و حقيقت هايي كه تو در وجودت داري . . .

 

پديده هاي زندگي نبايد ما را از ياد خود غافل كنند. زندگي و تمام پديده هاي خوب و بدش، نبايد ما را از عشق و انسانيت و پاكي غافل كنند.

تمام پديده ها بهانه اند. وسيله اند. به عشق فكر كنيد. با عشق روح خود را پاك تر و پاك تر كنيد. وجودتان مهم ترين است. شادي ها و لذت هاي زندگي، اگر با آگاهي همراه نباشد، بسيار فريب دهنده اند. انسان ها در وادي ي لذت و شادي و خوشي و بقيه پديده هاي خوب و بد زندگي، ممكن است آنقدر مست شوند كه انسانيت را فراموش كنند و عشق را . . .

زندگي و ارتباطاتتان و مسائل جانبي اهميت زيادي ندارند. راستي را از ياد مبريد. زندگي و تمام پديده هاي آن را به چشم وسيله ببينيد. وسيله اي براي به دست آوردن معصوميت از دست رفته. براي درك هر چه بيشتر عشق و رهايي و زندگي در آغوش عشق . . . رسيدن به شادي ي ملكوتي و جاويدان . . . زندگي زيباست، انسان زيباست، ارتباطات انساني و عشق ورزي زيباست. صميميت و محبت زيباست. ولي در اين راه آرزوها و خواسته ها و كمبود ها و عقده ها سنت ها و هر چيز كه به گذشته و آينده وابسته است، مانع بزرگي هستند و ما را دچار مستي و خواب سنگيني مي كند. رهايي بسيار ارزشمند و دلنشين است. رهايي بسيار زيباست. رهايي از تمامي غم ها و رنج ها . . . لازمه آن درك آگاهانه رنج و غم و عذاب است. آري، تجربه بسيار مهم است. فقط با تجربه است كه مي توان درك كرد. همه چيز گذرا و بي ارزش و البته فريبنده است. فقط وجودتان، ارزشمند است. فقط اين وجود است كه مي تواند جاويدان شود. عشق و پاكي و احساس ارزشمند آن زيباست، و جاويدان. تمام نيكي ها و احساسات پاك را در درون خود جست و جو كنيد. همه چيز در درون شماست ولي تمام توجه و اميدتان به بيرون است. در پي رشد وجودتان باشيد، زندگي و تمام زيبايي ها و لذت هايش نبايد مستتان كند. بيدار شو ! ارزشمند ترين پيام من اين است كه با اعتماد و تكيه بر خود و خلق شجاعانه ي انديشه، مي توان زندگي و بسياري از مسائلش را درك كرد، مي توان عشق را درك كرد. مقايسه را كنار بگذاريد. خودتان خلق كنيد. خودتان زندگي را تعريف كنيد. همه چيز را رد كنيد. خودتان شروع كنيد، هيچ وقت دير نيست. خودتان ارزش گذاري كنيد. انساني كه به خود تكيه مي كند، غني ترين است، هرچند فقيرترين باشد!

زندگي در آغوش عشق چه صفايي دارد . . .

 

زندگي چون گل سرخ است پراز خار، پر از برگ، پر از عطر لطيف

يادمان باشد اگر گل چينيم، خار و عطر و گلبرگ هرسه همسايه ي ديوار به ديوار همند

زندگي چشمه ي آبي است و ما رهگذريم بنشين لب آب، عطش تشنگي ات را بنشان

غير از اين چيزي نيست، زندگي . . . آيينه اي شفاف است تو اگر زشت و يا زيبايي، تو اگر شاد و يا غمگيني هر چه هستي تو در آيينه همان مي بيني شاديت را درياب، چون گل عشق بتاب

تا در آيينه ي هستي گل هستي باشي.

زندگي را از طبيعت بياموزم، چون بيد متواضع باشم، چون سرو، راست قامت‌‌، مثل صنوبر، صبور، مثل بلوط مقاوم، مثل رود روان، مثل خورشيد با سخاوت و مثل ابر با كرامت باشم.

روزگاري يك تبسم يك نگاه

سرخوش از گرماي صد آغوش بود

اين زمان بر هركه دل بستم دريغ

آتش آغوش او خاموش بود.

 

دو چهره است كه همواره اين جهان دارد

يكي عيان و دگر چهره در نهان دارد.

يكي هميشه به پيشِ نگاهِ ما پيداست.

كه با تولّد، مرگ، كه با طلوع، غروب، كه با بهارِ بهشت آفرين، خزان دارد.

يكي، هميشه نهان است، اگر چه، در همه جا به هر چه در نگري، با تو داستان دارد !

نه با تولّد، مرگ، نه با طلوع، غروب، نه با بهار، خزان ، كه هر چه هست در او، عمر جاودان دارد !

تو را به چهره پنهانِ اين جهان راه است.

نه از فرازِ سپهر ، نه از دريچه ماه، نه با كمان و كمند، نه با درفش و سپاه !

همه وجودت از آن بي نشان، نشان دارد.

جهان چو گشت به يك چهره جلوه گر ز نخست

نگاهِ چاره گرِ چهره آفرين با توست

نگاه توست كه رنگِ دگر دهد به جهان اگر كه دل بسپاري به (مهر ورزيدن( اگر كه خو نكند ديده ات به ( بد ديدن (اميدِ توست كه در خارزار، كوه، كوير، اگر بخواهد صد باغِ ارغوان دارد. دلت به نور محبت، اگر بود روشن

تو را هميشه چو گل تازه و جوان دارد

بر آستانِ هنر، گر سري فرود آري

چراغ نامِ تو هم جاودانه جان دارد.

نه آسمان، نه ستاره، نه كهكشان، نه زمان، تو چهره سازِ جهاني، تو چهره سازِ جهان !

هر آنچه مي طلبي از وجودِ خويش بخواه !چگونه با تو بگويد؟  مگر زبان دارد !

 

زندگي با همه ي وسعت خويش

محفل ساكت غم خوردن نيست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست

اضطراب هوس ديدن و ناديدن نيست

زندگي جنبش جاري شدن است

از تماشاگه آغاز حيات

تا به جائي كه خدا مي داند . . .

هر كس با استعدادهايي خلق شده كه بايد آنها را بكار ببندد. به كار بستن آنها، بزرگترين سعادت زندگي هر فرد است.

زندگي هدف نهايي است، بزرگتر از هر كشوري، بزرگتر از هر كيشي، بزرگتر از هر بتي، بزرگتر از هر آرماني شاد باشين و بقيه رو هم شاد كنيد.

زندگي با تمام زيبايي هايش به راحتي فريبت مي دهد. زندگي تو را در خوابي عميق فرو برده.

زيبايي هم مي تواند ابزاري باشد براي ناداني و فريب ما. لذت ها و شادي ها و زيبايي ها نبايد ما را از عشق و انسانيت و راستي غافل كنند.

 

 

درس زندگي

آموخته ام . . . كه چشم پوشي از حقايق آنها را تغيير نمي  دهد.

آموخته ام . . . كه اين عشق است كه زخمها را شفا مي  دهد نه زمان.

آموخته ام . . . كه وقتي با كسي روبرو مي  شويم انتظار لبخندي از سوي ما را دارد.

آموخته ام . . . كه هيچ كس در نظر ما كامل نيست تا زماني كه عاشق شويم.

آموخته ام . . . كه زندگي دشوار است اما من از او سخت ترم.

آموخته ام . . . كه فرصتها هيچگاه از بين نمي  روند، بلكه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد.

آموخته ام . . . كه لبخند ارزانترين راهي است كه مي  شود با آن نگاه را وسعت داد.

آموخته ام . . . كه نمي  توانم احساسم را انتخاب كنم اما مي  توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب كنم.

آموخته ام . . . كه همه مي  خواهند روي قله كوه زندگي كنند، اما تمام شادي ها و پيشرفتها وقتي رخ مي  دهد كه در حال بالا رفتن از كوه هستيد.

آموخته ام . . . بهترين موقعيت براي نصيحت در دو زمان است: وقتي كه از شما خواسته مي  شود، و زماني كه درس زندگي دادن فرا مي  رسد.

آموخته ام . . . كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي  خواهد فقط دستي است براي گرفتن دست اوست و قلبي است براي فهمي دن وي.

 

وقتي حقيقت زندگي مانع نقشه هاي تو مي  شود آرزو مي  كني كه روزگار بهتري از راه برسد و زندگي آسان تري !بيش از آرزو امي دوارم به اين درك برسي كه تنها تو مي  تواني خود و زندگي ات را دگرگون كني !بهترين لحظه اينك است!

آنگاه كه غرور كسي را پامال مي  كني آن گاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران مي  كني آنگاه كه شمع امي د كسي را خاموش مي  كني آن گاه كه بنده اي را ناديده مي  انگاري آنگاه كه حتي گوشت را مي  بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي آنگاه كه خدا را مي  بيني و بنده خدا را ناديده مي  انگاري مي  خواهم بدانم دستانت را به سوي كدام آسمان دراز مي  كني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟ 

بهترين شعر، شعر زندگي است. شعري است كه از خاموشي غم انگيز شب، از حركت كشتي در دل دريا، از راههاي پرگلي كه بسوي نهرهاي ناشناس مي  رود، از رنجهاي بيحاصل از بامدادهاي تلخ، از طعم بوسه هايي كه رد و بدل نشده، از عشق بي عشق سخن مي  گويد.

هرگز زندگي ات را قرباني هيچ چيز نكن همه چيز را قرباني زندگي كن.

 

زندگي مانند يك بوم سفيد نقاشي است؛ هر چه بر روي ان بكشي همان مي شود. مي تواني رنج و محنت بر روي آن نقاشي كني، از طرف ديگر مي تواني نقش شادي و خوشبختي بر ان بيفكني. شكوه و عظمت وجود انساني تو در اين آزادي خلاصه مي شود. تو مي تواني طوري از اين آزادي استفاده كني كه زندگي ات به جهنم تبديل شود، يا طوري كه زندگي ات آكنده از زيبايي، نيكي، شادي و صفات بهشتي گردد. اين به تو بستگي دارد. انسان داراي اين ازادي است. دليل اينكه در دنيا رنج و محنت وجود دارداين است كه آدم ها نادان هستند و نمي دانند بر روي اين بوم چه نقاشي كنند.

اوشو مي  گويد:

 “گل سرخ، زيبا مي  شكفد چون تلاش نمي  كند نيلوفر باشد

و نيلوفرها اينگونه زيبا مي  شكفند، چون چيزي از افسانه ي شكفتن گلهاي ديگر نمي  دانند. ”

زندگي اميخته اي است از رنج ها و غم ها، مشكلات و مصائب، شادي ها و لذت ها. براي لحظه اي زندگي كنيد كه در همين لحظه است. زندگي ما چرخه اي است ازتضادها؛ تاثرات و لذتها، غم ها و شادي ها، پستي ها و بلندي ها، فرازها و نشيب ها، شكست ها و پيروزي ها. در زندگي اين تضادها، تضاد نيستند بلكه مكمل هم هستند. همان گونه كه روز شب و شب روز مي شود. آنچه كه حائز اهميت است اين است كه ما به هنگام بروز چنين مشكلات و موانعي چگونه و با چه بينش و راهكرد و شيوه اي موضع مي گيريم و در نهايت عكس العمل و واكنش ما چگونه است.

مشكلات و موانع نبايد ما را نسبت به زندگي دلسرد، سرخورده و نااميد كنند بلكه بايد بپذيرم كه همه اينها مقدمه بلكه مكمل شادماني، موفقيت و خوشبختي ما خواهند بود.

وينسنت لمباردي مي گويد:

" مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است. "

اگر زندگي هدفمند و هوشمندي داشته باشيم، اگر در حال و همين لحظه زندگي كنيم و در پي رسيدن به ارامش درون باشيم و از شكست ها، تاثرات و كمبودات و مشكلات زندگي خود تجربه كسب كنيم و آنها را سخت قلمداد نكنيم، انها باعث ناكامي و شكست و نااميدي و بدبختي ما نخواهند بود بلكه در تلاش خواهيم بود تا به تجزيه و تحليل اين شكست ها و مصائب بپردازيم و از چنين تجربه هاي تلخي با بينش و راهكردي مناسب در صدد جبران ان برائيم.

فراموش نكنيم كه زندگي ما متعلق به حال است. -------- بايد در حال زندگي كرد و ان را غنيمت شمرد و تجربيات تلخ گذشته را فراموش كنيد و به نحو احسن از آنها درس عبرت بگيريد و با اعتماد به نفس، تلاش و پشتكار اميدوار به فردا و اينده اي روش باشيد.

آنچه بسيار مهم است اين است كه ديد و نگرش ما نسبت به زندگي و خوشبختي چگونه است؟  چگونه فكر مي كنيم و مي انديشيم؟  برداشت ما و توقع ما از خوشبختي چيست؟  

زندگي ما را تفكرات و عقايد ما شكل مي دهند. تصورات ذهني كه نسبت به راه و روش زندگي خود و ديگران داريم مهمترين عامل در شكل گيري خوشبختي ماست. تصورات و برداشت هاي مثبت و منفي ذهن ماست كه معيارهاي خوشبختي ما را رقم مي زنند. اين تصورات ذهني شماست كه به شما شادي و سرور، غم و اندوه و شكست و پيروزي مي بخشد.

 

مهارتهاي زندگي و شناخت خود

امروز عليرغم ايجاد تغييرات عمي ق فرهنگي و تغيير در شيوه‌هاي زندگي، بسياري از افراد در رويارويي با مسائل زندگي، ‌فاقد توانايي‌هاي لازم و اساسي هستند و همي ن امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشكلات زندگي روزمره و مقتضيات آن آسيب‌پذير نموده است. بشر امروز هدف اصلي زندگي را كه تعالي و شگوفايي انسان است زير پا گذاشته و اين به دليل نداشتن شيوه‌هاي صحيح زندگي است.

امروزه اكثريت جوامع آموزش‌هاي مختلفي را برگزار مي ‌كنند ولي در مورد شيوه‌هاي درست زندگي مهارت‌لازم را به مردم نمي ‌آموزند. مردم نيز همه كار مي ‌كنند به جز زندگي، براي همه چيز وقت دارند به جز زندگي. مهارت‌هاي زندگي چيست؟  مهارت يعني چه؟  مهارت يعني توانايي انجام يك كار و مهارت‌هاي زندگي آنهايي هستند كه به ما كمك مي ‌كنند تا زندگي خوب، شاد و موفقي داشته باشيم. براي رسيدن به اين زندگي شاد بايد مهارت‌ها و توانايي‌هاي مختلفي داشته باشيم. براي مثال بايد بتوانيم استعدادها و نقاط قوت خود را خوب بشناسيم و آنها را پرورش بدهيم، با ديگران ارتباط برقرار كنيم و روابط خوب و صمي مانه‌اي با آنها داشته باشيم. بايد بتوانيم احساسات، آرزوها و خواسته‌هاي خود را بيان كنيم، مسايلي را كه در زندگي با آنها مواجه مي ‌شويم. حل كنيم، ‌خوب تصمي م‌گيري كنيم و وقتي دچار هيجان‌هايي مثل ترس، خشم، خجالت يا غمگيني مي ‌شويم، با آنها كنار بياييم و آنها را به شكل درستي ابراز كنيم كه به ما و ديگران صدمه نزند. در اين جا با يكي از اين مهارت‌ها آشنا خواهيم شد. مهارت شناخت خود: يكي از مهمترين عواملي كه به ما كمك مي ‌كند زندگي خوب و موفقي داشته باشيم اين است كه خود را بشناسيم، احساس خوبي در مورد خود داشته باشيم. و از كسي كه هستيم شاد و راضي باشيم. فكر مي ‌كنيد كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد چه ويژگيهايي دارد؟  تعدادي از ويژگيهاي چنين فردي در زير آمده است:

خصوصيات مثبت، توانايي‌ها و استعدادهاي خود را مي  شناسد و آنها را به كار مي ‌گيرد.

خصوصيات منفي و نقاط ضعف خود را مي ‌شناسد، مي ‌پذيرد و سعي مي ‌كند آنها را اصلاح كند.

موفقيت‌ها و شكست‌هاي خود را مي ‌شناسد، به موفقيت‌هايش افتخار و از شكست‌هايش درس مي ‌گيرد.

به خود و ديگران احترام مي ‌گذارد.

براي رسيدن به اهداف خود تلاش مي ‌كند.

مسئوليت اعمال و رفتار خود را مي ‌پذيرد.

اكنون به سئوالات زير پاسخ دهيد:

شما چه احساسي در مورد خود داريد؟  آيا فردي هستيد شاد و راضي و احساس خوبي در مورد خود داريد؟  آيا تا به‌حال فكر كرده‌ايد كه ديگران از شما بهتر هستند و دوست داشته باشيد به جاي آنها باشيد؟  به نظر شما اگر كسي خود را دوست نداشته باشد و همي شه آرزو كند كه اي كاش جاي كس ديگري باشد؟  مي ‌تواند زندگي شادي داشته باشد؟ اگر كسي فكر كند ديگران از او بهتر هستند و او هيچ توانايي و استعدادي ندارد مي ‌تواند در زندگي موفق شود؟  آيا كسي كه وقتي در كاري شكست مي ‌خورد، خود را سرزنش مي ‌كند و خود را آدم بي‌استعداد و بي‌عرضه‌اي مي ‌داند، مي ‌تواند براي رسيدن به آرزوها و اهدافش تلاش كند و زندگي موفق و شادي را براي خود بسازد؟  كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد، توانايي‌ها و استعدادهاي خود را مي ‌شناسد، نقاط ضعف خود را مي ‌پذيرد و سعي مي ‌كند كه نقاط ضعف خود را تقويت و نقاط ضعف خود را اصلاح نمايد. چنين ويژگي‌هايي نقش خيلي مهمي  در يك زندگي شاد و موفق دارد چون كسي كه خود و ديگران را دوست دارد در زندگي شاد و خوشحال‌تر است و كسي كه توانايي‌ها و استعدادهاي خود را مي ‌شناسد براي موفق شدن تلاش بيشتري مي ‌كند و موفق هم مي ‌شود.

 

 

زندگي زيباست، انسان زيباست، ارتباطات انساني و عشق ورزي زيباست. صميميت و محبت زيباست. ولي در اين راه آرزوها و خواسته ها و كمبود ها و عقده ها سنت ها و هر چيز كه به گذشته و آينده وابسته است، مانع بزرگي هستند و ما را دچار مستي و خواب سنگيني مي كند. رهايي بسيار ارزشمند و دلنشين است. رهايي بسيار زيباست. رهايي از تمامي غم ها و رنج ها . . . لازمه آن درك آگاهانه رنج و غم و عذاب است. آري، تجربه بسيار مهم است. فقط با تجربه است كه مي توان درك كرد.

به اوج دل نشاندمت به رهگذار زندگي

زمانه گر خزان شود تويي بهار زندگي

چو مبتلا شوم به غم، خوشم به يك نگاه تو

دوچشم تو چراغ من به شام تار زندگي

به پاكي دلت قسم كه دل از تو نميكنم

كه تكيه گاه من تويي در اين حصار زندگي.

همه چيز گذرا و بي ارزش و البته فريبنده است. فقط وجودتان، ارزشمند است. فقط اين وجود است كه مي تواند جاويدان شود. عشق و پاكي و احساس ارزشمند آن زيباست، و جاويدان. تمام نيكي ها و احساسات پاك را در درون خود جست و جو كنيد. همه چيز در درون شماست ولي تمام توجه و اميدتان به بيرون است. در پي رشد وجودتان باشيد، زندگي و تمام زيبايي ها و لذت هايش نبايد مستتان كند. بيدار شو!

 

ارزشمند ترين پيام من اين است كه با اعتماد و تكيه بر خود و خلق شجاعانه ي انديشه، مي توان زندگي و بسياري از مسائلش را درك كرد، مي توان عشق را درك كرد.

مقايسه را كنار بگذاريد. خودتان خلق كنيد. خودتان زندگي را تعريف كنيد. همه چيز را رد كنيد. خودتان شروع كنيد، هيچ وقت دير نيست. خودتان ارزش گذاري كنيد. انساني كه به خود تكيه مي كند، غني ترين است، هرچند فقيرترين باشد !زندگي در آغوش عشق چه صفايي دارد . . .

زندگي چيست؟  كجاست؟ 

من فقط مي دانم زند گي رنگ خداست و خدا آبي نيست، مشكي نيست و

خدا رنگ حقيقت هايي است كه در اين وادي گم گشته پنهان است.

من فقط ميدانم زندگي لحظه اي از بوييدن عشق است.

غم _ شادي _ بخشش ها _ نيكي و بدانديشي ها اين همان است كه نامش زيباست.

چه گمان مي كردي دنيا _ عمر _ آينده همگي يك واژه اند و حقيقت ماييم.

ما اگر زنده به دنياي حقيقت باشيم زندگي هم زيباست.

بهتر زندگي كنيم!

انسان نوين كسي كه مفهوم تازه‌اي به انسان بودن، مي ‌دهد.

انساني كه ديگر مرزي براي تمايز قايل نيست. سياه يا سفيد، خاورمي انه‌اي يا اروپايي، كمونيست يا كاتوليك مرزي نمي ‌شناسد چرا كه او بيش از هر چيز و هر دنباله‌اي انسان است.

او شعر در درون دارد، نغمه مي ‌سرايد و با گوش‌هاي انساني خود موسيقي هستي را مي ‌شنود. و چه زيباست انسان نوين بودن. او ديگر نه اين است، نه آن بلكه مي خواد در آن واحد همگان باشد.

 

زندگي را سرشار از عشق كنيد. ولي خواهيد گفت، "ما همي شه عشق مي  ورزيم.

و من به شما مي  گويم كه شما به ندرت عشق مي  ورزيد.

شايد اشتياق عشق را داشته باشيد، ولي بين اين دو تفاوتي بس عظيم وجود دارد.

عشق ورزيدن و نياز به عشق داشتن دوچيز كاملاً متفاوت هستند.

بيشتر ما در تمام زندگي همچون كودكاني باقي مي  مانيم، زيرا همه دنبال عشق هستند.

عشق ورزيدن چيزي بسيار اسرارآمي ز است و اشتياق عشق را داشتن چيزي بسيار بچه گانه.

كودكان خردسال عشق مي  خواهند، وقتي مادر به آنان عشق مي  دهد، رشد مي  كنند.

آنان همچنين از ديگران نيز عشق مي  خواهند و خانواده به آنان عشق مي  دهد. سپس وقتي بزرگ شدند، اگر شوهر باشند، از زنانشان عشق مي  خواهند و اگر زن باشند، از شوهرانشان عشق مي  خواهند. و هركس كه خواهان عشق باشد در رنج است، زيرا عشق چيزي نيست كه بتوان آن را خواست. عشق را فقط مي  توان داد. در خواستن عشق، تضمي ني وجود ندارد كه بتواني آن را به دست آوري. و اگر آن شخصي كه از او تقاضاي عشق داري، او نيز از تو انتظار عشق را داشته باشد، مشكل ايجاد خواهد شد. مانند ملاقات دو گدا است كه باهم و از هم، گدايي مي  كنند. در تمام دنيا زنان و شوهران مشكلات ازدواج را دارند و تنها دليل آن اين است كه هردو از هم توقع عشق دارند، ولي قادر به دادن عشق نيستند.

قدري در اين مورد فكر كن __ نياز پيوسته تو براي عشق.

مي  خواهي كسي دوستت داشته باشد و اگر عاشقت باشد، احساس خوبي داري.

ولي آنچه كه نمي  داني اين است كه ديگري فقط به اين دليل دوستت دارد كه مي  خواهد تو عاشق او باشي. درست مانند اين است كه كسي براي صيد ماهي طعمه بگذارد:

او طمعه را براي خوراك دادن به ماهي پرتاب نمي  كند، براي صيد ماهي پرتاب مي  كند.

او نمي  خواهد آن خوراك را به ماهي بدهد، او فقط براي اين چنين مي  كند كه آن ماهي را صيد كند. تمام افرادي كه در اطرافتان مي  بينيد كه عاشق هستند فقط طعمه مي  اندازند تا عشق به دست آورند. براي مدتي طعمه را مي  اندازند، تا وقتي كه آن ديگري شروع كند به اين احساس كه امكان گرفتن عشق از اين شخص وجود دارد.

آنگاه او نيز قدري عشق نشان خواهد داد تا زماني كه به اين نتيجه برسند كه هردو گدا هستند!

آنان اشتباهي اساسي مرتكب شده اند: هريك مي  پنداشته كه ديگري پادشاه است.

و به زمان خودش هريك تشخيص مي  دهد كه هيچ عشقي از ديگري دريافت نمي  كند،

آنگاه اصطكاك شروع مي  شود. براي همي ن است كه زندگي زناشويي به نظر جهنم مي  آيد، زيرا همه ي شما خواهان عشق هستيد، ولي نمي  دانيد چگونه عشق بدهيد. اين اساس تمام دعوا هاست. تا زماني كه چيزي كه من مي  گويم اتفاق نيفتد، رابطه ي بين زن و شوهر هرگز هماهنگ نخواهد شد، مهم نيست كه چقدر آن را تنظيم كنيد و چه نوع ازدواجي داشته باشيد و مهم نيست كه قوانين اجتماعي چه بگويند.

تنها راه بهتر ساختن رابطه اين است كه درك كنيد عشق چيزي دادني است و نمي  توان آن را درخواست كرد. عشق را فقط مي  توان داد. هرآنچه كه دريافت مي  كني تنها يك بركت است، پاداش عشق ورزي نيست. عشق را فقط بايد داد و هرآنچه كه دريافت مي  كني فقط يك بركت است، يك پاداش نيست. و حتي اگر هيچ چيز دريافت نكني، همي شه خوشحال هستي كه قادر به دادن عشق بوده اي. اگر زن و شوهر به جاي درخواست عشق شروع كنند به دادن عشق، زندگي مي  تواند برايشان بهشت شود. و دنيا چنان اسرارآمي ز است كه اگر آنان از خواستن عشق دست بردارند و بيشتر عشق بدهند، عشق بيشتري دريافت خواهند كرد و اين راز را تجربه خواهد كرد.

 

چه دير فهميديم كه زندگي همان روزهايي بود كه زود گذشتنش را آرزو ميكرديم!

فكر كردن درباره چگونه زندگي كردن بهتر است از هزارزندگي.

زندگي زيباست، ولي سرابي بيش نيست.

شادي ها و لذت هايش زود گذر است. اگر هم جاودانه باشند باز فريبنده است.

آري، زندگي زيباست، ولي بي معني ست. هوده اي ندارد.

بهترزندگي كنيم!

انسان همي شه رويا پردازه بوده. اگر يك رويا به اوج خود برسد، زائل مي ‌گردد. اوج يك رويا كجاست؟  اوج يك رويا آنجائست كه احساس كنيد واقعيست.

البته اين احساس ماست. رويا تقريبا واقعي مي ‌شود. بله تقريبا. آنقدر به واقعيت نزديك مي ‌شود كه از آن پيش‌تر نمي ‌توان رفت. چون يك گاه بيشتر همان واقعيت خواهد شد.

وقتي كه رويا به واقعيت بيش از هر زمان ديگر نزديك مي شود آن هنگام زائل شده است، و انسان كاملا بيدار است. درمورد تمام اشتباهات چنين رخدادي روي مي ‌دهد. اين زيبايي خودش را داراست، تب و تاب خودش و هيجان خويش را در بر دارد. رويا ها گاهي زيبا هستند و پاره‌اي از اوقات كابوسند، اما هر دو رويا هستند.

زندگي درياي بي پاياني است به نام عشق

آيينه ي شكسته ايست به نام دل

مرواريد غلطاني است به نام اشك

و راه بي انتهاي است به نام اميد.

زندگي يعني بالا رفتن از سربالايي نه پايين آمدن از آن كسي كه پايين مي  آيد، زندگي را مي  بازد و آن كه بالا مي رود، زندگي را متحرك تر و پر نشاط تر مي  سازد.

زندگي همچون سرزمين ناشناخته ايست كه هرچه انسان در ان جستجو كند بيشتر گم مي شود.

زندگي سرزميني است اسراراميز با معنايي بسيار پيچيده كه هر چه درباره ي ان فكر مي كنيم كمتر به نتيجه مي رسيم. زندگي يعني لذت بردن از پرستوها، امواج ابي درياها، عطر اقاقيها، شعري زيبا و احساس محبت بين انسا ن ها.

 

زندگاني از مرگ جدايي نا پذير است. تا زندگاني نباشد مرگ نخواهد بود و همچنين تا مرگ نباشد زندگاني وجود نخواهد داشت. از بزگترين ستاره ي آسمان تا كوچكترين ذره ي روي زمي ن دير يا زود مي  مي رند: سنگ ها، گياه ها، جانوران هر كدام پي در پي به دنيا آمده و به سراي نيستي رهسپار شده در گوشه فراموشي مشتي گرد و غبار مي  گردند، زمي ن لااباليانه گردش مي  كند؛ طبيعت روي بازمانده آنها دوباره زندگي را از سر مي  گيرد: خورشيد پرتو افشاني مي  نمايد، نسيم مي  وزد، گل ها هوا را خوشبو مي  گردانند، پرندگان نغمه سرايي مي  كنند، همه جنبندگان به جوش و خروش مي  آيند. آسمان لبخند مي  زند، زمي ن مي  پروراند، مرگ با داس كهنه خود خرمن زندگاني را درو مي  كند . . .

مرگ همه هستي ها را به يك چشم نگريسته و سرنوشت آنها را يكسان مي  كند: نه توانگر مي  شناسد نه گدا، نه پستي نه بلندي و در مغاك تيره آدمي زاد، گياه و جانور را در پهلوي يكديگر مي  خواباند، تنها در گورستان است كه خونخواران و دژخيمان از بيدادگري خود دست مي  كشند، بي گناه شكنجه نمي  شود، نه ستمگر است نه ستمديده، بزرگ و كوچك در خواب شيريني غنوده اند. چه خواب آرام و گوارايي است كه روي بامداد را نمي  بينند، داد و فرياد و آشوب و غوغاي زندگاني را نمي  شنوند. بهترين پناهي است براي دردها، غم ها، رنج ها و بيدادگري هاي زندگاني. آتش شرربار هوي و هوس خاموش مي  شود. همه اين جنگ و جدال ها، كشتارها، درند

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.